داستان ارتقای گراش به بخش و پیگیری شهرستانی از زبان علی اصغر حسنی

ساخت وبلاگ

 هفت برکه(گریشنا): در میزگردی که پیش از انتخابات شوراپنجم با حضور سه رییس شوراهای سوم و چهارم گراش در موسسه هفت‌برکه برگزار شد، علی‌اصغر حسنی، حبیب‌الله مهرابی و مرتضی فتحی حضور یافتند تا درباره‌ی حیطه‌ی تاثیرگذاری شورا صحبت کنند (گزارش کامل میزگرد در گریشنا). در این میزگرد حسنی بیش از ۸۰ دقیقه صحبت کرد، و مهرابی و فتحی در مجموع کمتر از ۴۰ دقیقه. عمده‌ی صحبت‌های حسنی در این میزگرد حول توضیح عملکرد خودش در مورد بخش شدن گراش و همچنین محدوده‌ی گراش و لار بود.

داستان ارتقای گراش به بخش و پیگیری ارتقا به شهرستان را از زبان علی اصغی حسنی به نقل از گریشنا مرور می کنیم:

زمانی که گراش هنوز بخش نشده بود، یعنی دهستان هم نبوده -البته مقصر مسئولین گراش هستند از امام جمعه بگیر تا مسئولین شهر- قبل از انقلاب، گراش مرکز دهستان بوده؛ یعنی ارد و روستاهای تابعه‌اش و فداغ با روستاهای تابعه‌اش جزو گراش بوده. بعد از انقلاب -که در کتاب سیاسی که دارم می‌نویسم دقیق نوشته‌ام- زمان نمایندگی آقای نخبه، آن موقع که شورا نبوده، مسئولین و مردم گراش را می‌آیند درگیر امور داخلی خودشان و بگیر و ببندها کردند. همه درگیر بودند.

آمدند بدون اینکه این مردم متوجه بشوند، اگر یادتان باشد، بیرم جلوتر از گراش بخش شده، چون نماینده‌شان آقای حسینی با موسوی‌لاری ارتباط داشت؛ آمدند کل فداغ با چهارده روستا را از گراش جدا کردند، دادند به بیرم که بخش بشود. از این ور، اوز را تا زینل‌آباد و سبزپوش تا زمین‌های هلال احمر که جزو ارد بود را به اوز داده بودند. گراش محدوده‌اش از آن طرف هلال احمر بود تا لار. یعنی تمام پر و بال گراش را زدند.

بعد هم قبل از تشکیل شورا برنامه‌ای داشتند. سال هفتاد و چهار بود. یک‌مرتبه دیدیم بین لار و گراش، فقط شهرداری داشتیم که جزو تقسیمات کشوری محسوب نمی‌شود. سندش هست. یکی از این محدوده‌ها که قانون داریم محدوده‌ی دو شهر حدودش مشخص است و هیچ ساخت‌وسازی در محدوده‌ی دو شهر نباید باشد که دو شهر هویت خودشان را حفظ کنند. گراش بازوی چپ و راستش را کنده‌اند و فقط یک تنه مانده و آن هم می‌خواستند به لار وصل کنند.

آمدند حدود سه هزار هکتار زمین‌های گراش -طبق سندی که گیر آورده‌ایم- منابع طبیعی به مسکن و شهرسازی می‌دهد. یعنی از همین محدوده لار تا گراش، پایین جاده که ملکی بود و آن ورش هم داده بودند به مسکن و شهرسازی. خوشبختانه اینکه الان می‌توانیم از محدوده دفاع کنیم، توی آن سند نوشته تنگ لاغر گراش، تنگ بنه‌دار گراش، که به مسکن و شهرسازی داده‌اند و این یک مورد خلاف قانون است.

بعد می‌خواستند پانصد واحد مسکونی بین دو شهر بسازند. فاصله‌ی بین لار و گراش می‌خواستند به هم بچسبانند. هدف داشته‌اند. آن موقع من مدیر بیمارستان بودم و هیچ قدرت اجرایی نداشتم. من و محمود رادمرد متوجه شدیم. اصلا مصوب شده بود و ماشین‌آلاتش هم آمده بود تا کم‌کم کار بکنند.

رفتیم با تعدادی از مسئولین مثل حاج آقا خواجه‌زاده، امام جمعه آقای موسوی‌پور، و جهرمی که استاندار بود. من صحبت می‌کردم. گفتم این باید لغو شود. با جهرمی بحث‌مان شد و گفت که مسکن‌سازی برای مردم است، نصف‌اش برای گراش، نصف‌اش برای لار. گفتیم درست است، اما برای لار آن ور لار بزنند و برای گراش طرف خودمان می‌زنیم. چرا بین دو شهر؟ قانون داریم که بین دو شهر نباید ساخت‌وساز شود. به جایی نرسیدیم. رفتیم تهران و نهاد ریاست‌جمهوری شکایت کردیم. زمانی که آقای مهاجرانی رئیس دفتر آقای رفسنجانی بود. بحث‌مان شد و خلاصه لغوش کردیم.

می‌توانم قسم بخورم که هیچ کس اطلاع نداشت و شورا نداشتیم. خیلی محرمانه من و آقای رادمرد هیئت امنایی با حمایت مالی آقای انصاری تشکیل دادیم و برای بخشداری کسی اطلاع نداشت. پنج سال پیگیری کردیم. با هماهنگی آقای موحدی ساوجی که رئیس کمیسیون شوراهای مجلس بود، رفتیم مجلس و مطرح کردیم. وزیر کشور وقت آقای نوری بود. بچه‌های فداغ را با هزینه‌ی خودمان -که جا دارد ازشان تشکر کنیم که برای بخش شدن گراش خیلی همکاری کردند و الان فراموش‌شان کرده‌ایم- می‌بردیم تهران که در وزارت کشور بست می‌نشستند که ما می‌خواهیم زیر نظر گراش برویم. تقریبا سال شصت و نه شروع کردیم تا هفتاد و چهار. ما پیگیری کردیم، زمانی که حسینی نماینده‌ی لامرد بود و نخبه نماینده‌ی لار. بدون اطلاع اینها از طریق وزارت کشور پیگیری کردیم. فداغ و چهارده روستای آن را از بیرم جدا کردیم و به گراش الحاق شد. گراش هنوز از لحاظ تقسیماتی هیچی نیست اما اینها برگشت. از این ور هم ارد را از اوز جدا کردیم و آمد جزو گراش.

حالا زمینه آماده است. آن موقع برای بخش شدن از لحاظ جمعیتی دوازده هزار تا جمعیت می‌خواست. آن موقع برای بخش شدن جمعیت شهری به حساب نمی‌آمد و فقط جمعیت روستایی به حساب می‌آمد. ما جمعیت نداشتیم.

رفتیم شورا. آقای موحدی ساوجی به مرکز آمار ایران زنگ زد و گفت من تا فردا این آمار را می‌خواهم. فردا صبح‌اش نامه‌ی رسمی از مرکز آمار ایران گرفتیم و با احتساب نوزادانی که به دنیا نیامده بودند و کمی هم جمیعت عشایری، جمعیت دوازده هزار نفری ثبت شد.

این را سریع بردیم پیش آقای موحدی ساوجی و یک نامه‌ای خودمان تحویل دادیم. طرح بخش شدن باید بلافاصله از وزارت کشور برود به نهاد ریاست‌جمهوری که معمولا این سه ماه طول می‌کشد. رفتیم نهاد ریاست‌جمهوری. همان روز امضای آقای رفسنجانی و بعد هم اعلام در روزنامه‌های رسمی.

بخشداری سال هفتاد و چهار اعلام شد. به ما از وزارت کشور گفتند که شما مشکل اصلی را حل کردید و الان می‌ماند برای شهرستان شدن. هم‌زمان بعد از افتتاح بخشداری، با قانون دولت خاتمی، شورا هم تشکیل شد. حالا عملا شورا باید پیگیری می‌کرد و من به عنوان فرد نمی‌توانستم پیگیری بکنم. آقای موحدی گفتند سریع یک درخواست برای شهرستان شدن بزنید تا سابقه‌ای در وزارت کشور باشد چون آن موقع اوز هم درخواست داده بود.

آن موقع بنده و آقای رادمرد رفتیم شورا و گفتیم الان زمینه برای فرمانداری مناسب است و سریع باید یک نامه بزنید و درخواست شهرستانی بدهید. بعضی از آقایان که آن موقع ریاست داشتند گفتند که ما تازه گراش را از لار جدا کرده‌ایم و اگر الان تقاضا بدهیم رابطه‌مان با لار خراب می‌شود و ما چنین نامه‌ای نمی‌دهیم. آقایان نگفتند که ما بخشداری را آوردیم. اقلا همین حرفی که زدیم را قبول می‌کردند. اعتماد می‌کردند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

وب سایت خبری اوز امروز...
ما را در سایت وب سایت خبری اوز امروز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : awazemrooz بازدید : 99 تاريخ : دوشنبه 29 خرداد 1396 ساعت: 19:10