حضور مدیر رادیو فرهنگ در نشست انجمن ادبی تائب اوز

ساخت وبلاگ

دکتر صادق رحمانی( رحمانیان) مدیر رادیو فرهنگ ایران و از شاعران و نویسندگان گراشی به اتفاق محمد خواجه پور مدیر موسسه( رسانه های) هفت برکه شامگاه ۲۷ آبان، در نشست هفتگی انجمن ادبی تائب در خانه فرهنگ اوز حضور یافتند.

بهرام رفیعی  دبیر انجمن ادبی تائب اوز ابتدا به معرفی دکتر صادق رحمانی پرداخت و وی را متولد ۱۳۴۴ در گراش و فرزند مرحوم حاج شیخ علی اصغر رحمانی، که از جمله واعظان و شاعران شهرگراش بود، معرفی کرد. (ادامه معرفی دکتر رحمانی را در پایان خبر می توانید بخوانید*)

سید یوسف حسینی از اعضای انجمن ادبی پرسش هایی را در مورد چگونگی پیگیری اشعار توسط شعرای منطقه و دغدغه های صادق رحمانی پرسید که وی این گونه پاسخ داد:

برای پیگیری شعر، شاعران باید در دیوان و اشعار مطالعه کنند تا به یک استقلال زبانی برسند. شاعران باید دغدغه های روز مانند: زندگی، عشق، سرزمین و… را پیگیری کنند و همنوعان را از ستم و ریا و…برحذر دارند. این شاعر افزود: کلید فهم و تلاش من این بوده است که از کلیات به سمت جزئیات بروم. وی یکی از ابیات خود را این گونه قرائت کرد:

بی آن که بدانند چه نامی دارند     سوزن قفلی به روسری مرتبط است

و بیت دیگرش:

در باغ گلابی سیاه افتاد                عرابه باد بوی مرگ اورده است

صادق رحمانی در مورد فرهنگ گفت: عواملی مانند جنگ و مذهب می توانند رقیب فرهنگ باشند اما فرهنگ با وجود این رقبا می تواند رشد کند. در شرایط موجود نه در جهان و نه در کشور اولویت با فرهنگ نیست و برخی از بودجه هایی که برای فرهنگ تخصیص می یابند در جاهای دیگر هزینه می شود.

دکتر رجمانی در مورد شخصیت خودش گفت: دارای شخصیت حساس و عاطفی است و رویدادها و حتی سالخوردگی افراد بر من تاثیر زیادی دارند.

در ادامه این نشست حضار به قرائت اشعار خود پرداختند که ابتدا آیسا طاهر پور کودک خردسال عضو انجمن، شعری از محمد تقی بهار را قرائت کرد که مورد استقبال شرکت کنندگان قرائت گرفت.

احسان آزرمی از کانون ادبی دانشگاه پیام نور اوز با اعلام این که اولین جلسه این کانون حضور در این نشست است، اظهار امیدواری کرد در ادامه مسیر بتوانند مستحکم گام بردارند. خانم ها: نیک پور، پیمانی و پرنداخته از دیگر اعضای کانون ادبی دانشگاه پیام نور اشعار خود را قرائت کردند.

عادل دادگر از شاعران با سابقه اوز که ساکن بندر عباس اشت شعر عشق را قرائت کرد و زیبا جنیدی به قرائت شعر پیک خسته پرداخت.

فاطمه قاسمی مدرس دانشگاه آزاد اوز  نیز دفتر اشعار قدیمی خود را پیدا کرده و شعر سیمرغ عشق که ۱۰ سال قبل سروده بود قرائت کرد تا نوبت به میر هاشم ریاحی از اعضای هیئت مدیره انجمن ادبی تائب برسد و شعر بانوی زرپوش را قرائت کند.

خانم رحمانی از دیگر اعضای هیئت مدیره ترانه ای را قرائت کرد و در ادامه یونس موذنی که هر هفته از بیغرد برای شرکت در نشست انجمن ادبی به اوز سفر می کند شعری را تقدیم به هموطنان زلزله زده در کرمانشاه، قرائت کند. سید مصطفی وخشوری شعری را در وصف کشت و کار خواند تا نوبت به عبدالوهاب کریمی از اعضای هیئت مدیره انجمن برسد و شعر خود را در حال و هوای زلزله کرمانشاه بخواند. پایان بخش قرائت اشعار نیز شعری از محمد خواجه پور مدیر موسسه هفت برکه و از اعضای انجمن ادبی گراش بود که اعلام شد هر هفته عصر پنجشنبه ها از ساعت ۱۷جلسات انجمن برقرار است و در بخش اول مسایل اجتماعی و فلسفس و بخش دوم به بررسی اشعار پرداخته می شود و اظهار امیدواری کرد جلسات مشترک این ۲ انجمن ادامه یابد.

حین قرائت اشعار، فرهاد ابراهیم پور از شعرای اوز و دکتر رحمانی توصیه هایی را برای شاعران داشتند.

در این نشست  ابراهیم احمدی دبیر کارگروه پایتخت کتاب اوز توضیحاتی در مورد روند فعالیت این کار گروه در سال گذشته و سال جاری ارائه داد و گفت: اوز نیز در سال جاری نامزد طرح پایتخت کتاب ایران است و مستندات طرح هایی که برای ترویج کتابخوانی در اوز صورت گرفته  است باید تا ۲۰ آذر  به دبیرخانه پایتخت کتاب در وزارت ارشاد ارسال می گردد. وی از دکتر رحمانی  خواست برای معرفی  و انعکاس فعالیت های فرهنگی اوز در رادیو فرهنگ اقدام شود که با اسقبال و قول مساعد دکتر رحمانی مدیر رادیو فرهنگ در این مورد روبه رو شد.

 

*ادامه معرفی دکتر صادق رحمانی از زبان بهرام رفیعی دبیر انجمن ادبی تائب اوز:

کاش دنیا نگاه شاعربود

آسمان جای ماه شاعربود

عشق عصیان زندگی می شد 

شعرتنها گناه شاعربود.

در روز نخست ماه پنجم سال مرداد ماه در فصل گرما که جز پچ پچ بادگیرها با تش بادها دیگر بوی خبری نبود.در گراش کودکی چشم به جهان گشود که محمد صادق نام نهادند .

دوران کودکی در دامان خانواده پرورش یافت و با دوستان و هم محله های خود روزگار سپری نمود .

در پنج سالگی هنگام زمستان در زمانی که رودخانه فصلی جاری بود با افتادن در این رودخانه دست اجل اورا تا آستانه مرگ می برد و اما دست تقدیر اورا نجات می دهد تا آیندگان ستاره بختش را در آسمان شعر و ادب و فرهنگ و شاعری به تماشا بنشینند .

طبق سنت معمول در ۷سالگی به مدرسه می سپارند اما معلم سال اول او که سپاهی دانش بوده و با لباس نظامی در کلاس حاضر می شده باعث دلزدگی او می شود و مدرسه برایش کابوس می شود و به قول سهراب سپهری از میان بازی های کودکانه اش ربودند و به کابوس مدرسه سپردند .

دیگر هرروز این دلهره بوده که به جای او راهی مدرسه می شده است .

وهر روز با پنهان کردن کتاب هایش در پشت اجاق مطبخ خانه تصمیم می گیرد مدرسه نرود اما با اشاره مدیر این کودک گریزپا را به مدرسه باز می گردانند .

دبستان را به پایان می رساند اما با ۶سال، چون سال پنجم مردود می شود .پا به دوران راهنمایی می گذارد با معلمان متعدد روبرو می شود و مدیری مهربان که دیگر نه آن طفل گریزپا بلکه نوجوانی خوش ذوق که با زمزمه محبت مدیر به مدرسه می رود .

در دوران راهنمایی اولین جرقه شعری در ذهنش زده می شود اما آن را به یاد نمی آورد چون ثبت نمی کند .

اما نخستین شعر جدی اش در سال ۶۱در بحبوحه جنگ با روحیه انقلابی می سراید در قالب رباعی .

آنان که غریبانه زسر می گذرند 

پرشور زمعبر خطر می گذرند

تاطی شود این غبارتاریکی شب

ازکوچه خون رنگ سحر می گذرند.

سال ۶۸در کنکور سراسری شرکت می کند و در رشته ادبیات فارسی کارشناسی قبول می شود و در سال ۷۰ازدواج می کند .

نخستین مجموعه شعری او با همین واژه ها معمولی 

دومین مجموعه شعری او انارو بادگیر 

سومین مجموعه شعری او همه چیز آبی است .

اکنون در رسانه به عنوان مدیر رادیو فرهنگ ایران به فعالیت مشغول است.

امشب از اندوه دورم خوب من

باخیالات توجورم خوب من.

و از هرچه بگذریم سخن دوست خوش تر است و در ادامه رشته کلام به دست شاعر می سپاریم تا مارا مستفیض بفرمایند.

 

 

وب سایت خبری اوز امروز...
ما را در سایت وب سایت خبری اوز امروز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : awazemrooz بازدید : 122 تاريخ : دوشنبه 29 آبان 1396 ساعت: 0:39