آیین رمضان دردوران حاج شیخ احمد فقیهی

ساخت وبلاگ

آمادگی برای رمضان

پیام اوز/ ریحانه سعیدی: مردم در حد توان خود جو و گندم را تمیز و آسیاب کرده و برای پخت گَپُک و انواع نان‌های دیگر رمضان آماده می‌گذاشتند.مقداری کشک خشک نیم‌کوب نیز از آسیاب خانگی رد می‌کردندکه نرم شود، تا اگر برای افطاری دسترسی به دوغ و ماست نداشتند، از کشک استفاده کنند.خمره‌های خرما نیز برای رمضان تهیه می‌کردند و بعضی‌ها هم مقدار زیادی نان نازک «سه‌ لو» می‌پختند، چون ماندگاری زیادی داشت.عده‌ای هم مقداری گندم شست‌وشومی‌دادند و سه روز می‌خیساندند و هر روز آبش را عوض می‌کردند، سپس از الک رد می‌کردند و شیرۀسفیدی به دست می‌آمد که در سینی‌های بزرگ می‌ریختند تا خشک شده و برای افطاری «تّرک» درست کنند.

 اعلام حلول ماه مبارک رمضان

آخر شعبان اهالی برای رؤیت هلال رمضان به پشت بام می‌رفتند و اگر هوا ابری بود،منتظرمی‌ماندند که اهالی روستاهای اطراف پس از دیدن هلال ماه پیاده به اوز بیایند و مشاهدۀ هلال ماه را به اطلاع حاج شیخ احمد برسانند. در مورد هلال شب عید نیز پس از ثابت شدن، خادمان مساجد هر محله جار می‌زدند و به هم‌محله‌ای‌ها اعلام می‌کردند.

همین‌که رمضان از سوی خادمان مساجد محله‌ها اعلام می‌شد،مردان برای برای اقامۀ نماز عشا و تراویح به مساجد محلۀ خود می‌رفتند.در آن زمان معمولاً تعداد نمازگزاران مثل حالا زیاد نبود و معمولاً در هر سلام نماز سوره‌های کوچک قرآن خوانده می‌شد. مسجد حاج شیخ احمد معمولاً جماعت بیشتری داشت، چون خود مرحوم امامت مسجد را به عهده داشت. هر وقت خسته می‌شد امامت را به شیخ مظهر می‌سپرد. بعد از فوت شیخ مظهر، برادر شیخ امین جایش را گرفت.

تجملات آن زمان مثل اکنون نبود، فقط با چای از نمازگزاران پذیرایی می‌شد. اگر بعد از مدتی مولودخوانیراه‌اندازیمی‌شد، شیرینی شکرپنیر یا انجیر یا کشمش یا مویز داده می‌شد.

سحری

افراد عادی اولین سحری را با نان سه لو یا گپک و چای و بعضی هم با شلیته یا فطیر و افراد ثروتمند با برنج و گوشت اولین سحری را میل می‌کردند.

مناجات سحری

خادم هر مسجد برای بیدار کردن اهالی و هم‌محله‌ای‌ها، با صدای بلند و شنوا مناجات سر می‌داد، زیرا آن زمان بلندگو نبود.یکی از مناجات‌های شبانۀ رمضان این‌گونه است:

می‌کنم وصف حبیب خالق جان‌آفرین / می‌گشاید لب من آن مصطفی صدرالامین

بارالها، جمله را ایمان بده /آنچه ز آن بهتر نباشد، آن بده

بیدارباش

روزی یک ساعت بعد از مناجات، خادم شروع به بیدارباش می‌کند. با صدای بلند و رسا می‌گوید:

بیدارباشبیدارباش. بندۀ خالق بیدار باش. اهل سعادت بیدار باش. بندۀمؤمن بیدار باش. بهر عبادت بیدار باش. بیدار باشبیدار باش. بندۀ الله بیدار باش.

بنگ هاو

بعد از مدتی از بیدار باش گفتن، اذانی گفته می‌شد که آن را «بانگ هاو»می‌نامیدند. در این اذان عبارت “الصلاۀ خیر من النوم”گفته نمی‌شد. به همین دلیل آن را از سایر اذان‌ها متمایز می‌کرد و مردم می‌دانستند که این اذان بانگ هاو است.

بعد از خوردن سحری، مردم روانۀ مسجد می‌شدند و خانم‌ها نماز را در منزل به‌جامی‌آوردند.

افطاری

در آن زمان مثل اکنون تجملات نبود و افطاری، در مقداری خرما و کشک خشک ساییده شده که قبل از رمضان آماده کرده بودند، خلاصه می‌شد. اگر فصل شیر و ماست بود مقداری گندم یا دوغ می‌دادند و در قبال آن، شیر یا ماست می‌گرفتند و با خرما میل می‌کردند.

شام هم تلیت گوشت یا تلیت میگو یا تلیت بادمجان و سیب‌زمینیبود، و بعضی‌ها هم با گپک و چای شام را می‌خوردند.

برای تهیۀ آب شرب،معمولاً آب را با پیت حلبی یا «سکرو» از برکه می‌آوردند.بعضی‌ها سکرو را با بند زیر آب می‌فرستادند تا خنک شده و برای افطار بنوشند. برخی اوقات وقتی بند را از زیر آب بالا می‌کشیدند سکرو به دیوارۀ برکه می‌خورد و می‌شکست و فقط بند با دستۀ سکرو بالا می‌آمد.

نماز تراویح

برای نماز تراویح که بعد از نماز عشا خوانده می‌شود، مانند حالا مردان به مسجد می‌رفتند.نماز تراویح خانم‌هامعمولاً در منازل اقامه می‌شد. به این صورت که هر کس مایل بود،منزلش در اختیار نمازگزاران می‌گذاشت.معمولاً زنان مسن‌تر نماز تراویح را به‌جایمی‌آوردند و جمعیت مثل اکنون شلوغ نبود. آن‌ها در کمال آرامش نماز را می‌خواندند و تا پایان نماز، نه کسی حرفی می‌زد، نه بچه‌ای گریه می‌کرد.

برات و بیست‌وهفت

برای خیرات اموات معمولاً بازماندگان در پانزده شعبان و بیست‌وهفت رمضان خیرات می‌کردند. اقلامی که خیرات می‌کردند شامل گپک،خرما،شکر و مانند این‌ها بود. اگر گپک می‌فرستادند، برای هر خانواده دو عدد گپک با حلوا یا بدون حلوا می‌فرستادند. شکر نیز همراه با یک نعلبکی خرما فرستاده می‌شد.

خاطره

در همسایگی ما خانم خیّری به نام «ماه‌طلعت همسر میرعبدالله ریاحی» زندگی می‌کرد. وی عادت داشت هر غروب دو عدد گپک را به نوبت برای هر همسایه بفرستد. سحری نیز هر شب یک بشقاب برنج و چهار عدد شامی به نوبت برای همسایه‌هامی‌فرستاد.عصرها نیز نشاستۀغلیظ درست می‌کرد و از صافی رد کرده و شربت و فالوده درست می‌کرد و در کوزه می‌ریخت و درش را محکم می‌بست و زیر آب می‌فرستاد تا خنک شده و قبل از افطار بین همسایگان توزیع می‌کرد. همچنین قبل از رمضان ظرف بسیار بزرگی از ترشی درست می‌کرد و یک روز قبل از عید فطر آن را در ایوان می‌گذاشت و به همسایه‌ها سفارش می‌کرد هر کس بیاید و هرقدر لازم دارد، از ترشی‌ها بردارد.

خاطرات: مکیه نوشادی، تهیه و تدوین: ریحانه سعیدی

 

 

 

 

 

 

 

وب سایت خبری اوز امروز...
ما را در سایت وب سایت خبری اوز امروز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : awazemrooz بازدید : 77 تاريخ : يکشنبه 28 خرداد 1396 ساعت: 4:29