برای دختری که نیست، برای دختری که هست

ساخت وبلاگ

امین بحرانی: هردو دکتر بودند و ساکن اوز، هردو به هرمزگان رفتند و هر دو دختر داشتند همان هدیه خداوند …

روز عرفه ای که گذشت، تا روز عید قربان و تا همین امشب که در حال نگارش این ستون هستم، اتفاقاتی افتاد که نمی شود به همین آسانی نگاهش کرد و نشانه‌ای نیافت از هزاران رمز و راز این دنیا، این دنیا پر است از نشانه های مختلف برای آنان‌که با دقت به مسایل و تاثیر کائنات نگاه کنند …

 پرده اول:  پنج شنبه (روز عرفه ) ساعت ۱۰ شب، تماسی از طرف یکی از دوستان خانم دکتر کاظمی ( روانشناس ) داشتم در مورد علاقه قلبی ایشان به شهر اوز به جهت حضور پدرشان ( دکتر کاظمی که سالها قبل در اوز بودند ) و دوران کودکی خودشان در اوز … بله دختر کوچولوی همان دکتر کاظمی که قدیمی تر ها می شناختند قرار بود به اوز بیاید و در جلسه ای مربوط به خانواده و روانشناسی صحبت کنند…

 پرده دوم: پنج شنبه ساعت ۱۰ شب، آقای دکتر احراری مطلع شدند دختر عزیزشان در یک حادثه بسیار تراژیک برای همیشه آن‌ها را تنها گذاشته، دختری که کودکی اش در اوز بود، دختری که دانش آموزی درخشان بود و به پدرش قول داده بود سال آینده در کنکور تک رقمی شود و باعث افتخار بلغان و اوز و منطقه شود …

 پرده سوم: پیامی که در واتساپ دریافت کردم این بود: دوشنبه سیزدهم شهریور نودوشش ساعت ۵ عصر، مراسم ختم دختر دکتر احراری مسجد بیمارستان امیدوار اوز  همان جایی که شاید قرار بود دختر دکتر احراری برگردد و طبابت کند؛ هر چه بود او برگشت ولی برای آخرین دیدار و خداحافظی از همه در مراسم ختم خودش ، هرچند پدرش بسیار صبورانه خداحافظی اش را به تماشا نشست …

 پرده چهارم: پیام دوم این بود: دوشنبه سیزدهم شهریور نودوشش ساعت ۸ شب، سمینار روانشناسی و حقوقی دکتر گلاره کاظمی، دانشگاه پیام نور اوز  دختر بچه ای که بزرگ شده، خودش دکتر  شده  و برگشته بود به شهر روزهای کودکی اش و این بار خواست به دختران و زنان شهر مورد علاقه اش خدمتی کند …

 تفسیر این چهار پرده از تئاتر زندگی با خود شما …

باقی بقایتان

 

 

 

 

 

 

 

وب سایت خبری اوز امروز...
ما را در سایت وب سایت خبری اوز امروز دنبال می کنید

برچسب : دختری,نیست,دختری, نویسنده : awazemrooz بازدید : 86 تاريخ : جمعه 17 شهريور 1396 ساعت: 19:09